خدای اریک

ساخت وبلاگ

سلام

 

امروز یکی از زیبا ترین روزای زندگیم بود.

یکی از بچه هایی که خونشون نزدیک خونه ی قبلی ام بود، ازم 7 گرم ماشروم گرفته بود دو ماه پیش. این روزا بخاطر کرونا رفته بود خونشون و از مادرش اجازه گرفته بود که 3 گرمش رو بزنه. جالبه که مادرش با این که تجربه نداشته ولی بهش اجازه داده. البته که پدرش قبلا یک بار خیلی خیلی وفت پیشا زده بوده گویا ولی چیز زیادی دستگیرش نشده چون جای بدی بوده.

این خودش یه درسه. الان فرض کنید اجازه نمیداد چی میشد؟ حداقل تو محیط کنترل شده با کسایی که دوستشون داره خورده و احساس امنیت میکرده. اگه اجازه نمیداد این بچه میرفت و یه جای دیگه این کارو میکرد.

 

حالا بگذریم.

 

4-5 ساعت پیش مصرف کرده بود و قبلش بهم زنگ زد و گفت توصیه های نهایی رو بکن. منم بهش گفتم حواسش باشه و همون چیزایی که تو این ویدئو گفتم.

 

بعد از 3 ساعت که از اوجش رد شده بود بهم زنگ زد و گفت یه تجربه ای داشتم که حتی نمیتونم توصیفش کنم. احساس خوشی زیادی بود و احساس بغل شدن. البته که وسط تریپ بوده و نمیتونست آنالیز کنه. فقط میگفت خیلی عجیبه و حس خاصی داشته.

 

بعد الان که آخرای کارش بود زنگ زده بود و 50 دقیقه هم حرف زد. قرار شد دفعه بعد که رفتم کینگستون (شهر قبلی که این توش هست) برم و یه پادکست باهاش ضبط کنم و بزارم یوتیوب.

 

میگفت که الان یه حس افسردگی دارم. گفتم چرا؟ گفت حس میکردم که خدا بغلم کرده. انگار خدا همیشه دور و برم بوده و الان من بهش آگاه شدم. الان که نمیتونم اون حس رو کنم ناراحتم! ( افسردگی نبوده، غم فراغ یار بوده :') )

 

میگفت من هیچ وقت آدم مذهبی ای نبودم ولی الان میفهمم که همه ی این متون چی میگفتن. این عبارت های مذهبی که خدا همیشه تورو بغل کرده و فقط ما باید دستمون رو دراز کنیم و بغلش کنیم.

 

میگفت که ذهنم شبیه یه زیر انداز پیک نیک بود که همه ی وسایل رو توش ریختن و گره زدنش و فکرا همش داشتن به هم میخوردن ولی وقتی این رو مصرف کردم انگار زیر اندازه باز شده بود و همه چیز سر جاش بود. 

 

بنظر من آدم خیلی باهوش و آنالیز گری هست و همین هم باعث شده که با این که 19 سالشه درگیری های فلسفی و احساسی و مشکل تو ارتباط با انسان ها داشته باشه. همیشه زیادی فکر میکنه و ذهنش بیخودی درگیره. سعی کرده بود این مشکل رو با مطالعه مغز و پارامتر های شیمیایی که موود آدم رو تنظیم میکنن متوجه بشه ولی نتیجه ای نداشته بود و بیشتر درگیرش کرده بود تا جایی که دو ماه پیش تقریبا هیچ کاری نکرده بود. 

 

الان که این رو مصرف کرده بود میگفت که تازه فهمیدم جواب سوالایی که میخوام، نیازی به فکر کردن ندارن و همشون همینجا هستن، فقط باید چشمم رو باز میکردم تا ببینمشون.

یه چیزای دیگه ای هم گفت که بهتره از زبون خودش بشنوید :) بزودی. این ویروسه بره، حتما یه سر میرم.

 

احتمالا دوست خیلی خوبی تو این تحقیقات برام بشه چون آدمای باهوش و آنالیزگر مهره های خیلی خوب و بدرد بخوری هستن. کسی که ماشروم رو مصرف میکنه که بره یکم ذهنش رو بهم بریزه و از واقعیت فرار کنه بدرد نمیخوره. اون هم به نوبه خودش از این ابزار یه استفاده ای کرده. ولی صحبت اینه که یه نفر با تلسکوپ میره چهار تا ستاره میبینه، یه نفر هم ور میداره باهاش خونه مردم رو دید میزنه. حتی یه نفر هم میتونه تلسکوپ رو برداره و بره بزنه تو سر یکی دیگه. آدمایی که از ابزار میتونن استفاده درست کنن بیشتر بدرد میخورن...

 

خیلی خوشحال بود که یه نفر رو داره که میتونه راجع به این چیزا حرف بزنه باهاش. منم گفتم خوشحالم که اون یه نفرم :)

 

خلاصه که بله، کانادایی ها هم خدا دارن، خداشون هم مثل خدای من و هر کسی دیگه ای قابل دسترسیه.

خداروشکر :)

لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 7 ارديبهشت 1399 ساعت: 12:18