سلام
یه اعترافی باید بکنم
تو خونه قبلیم یادتونه یه گربه بود دیگه؟ اگه یادتون نیست هم الان میدونید.
روزای اول که رسیده بودم این خونه صاحبش هنوز نیومده بود و بقیه هم خونه ای ها هم نبودن و خونه زیاد وسیله نداشت. خلاصه این گربه هه میومد شبا رو تخت من میخوابید پیش من و کلا بیشتر وقتا تو اتاق من بود چون اتاقم گرم تر بود نسبت به بقیه جاها.
من هفته های اول بخاطر تغییر ساعت jet lag بودم و مثلا 5 بعد از ظهر میخوابیدم 3 صبح بیدار میشدم و کلا داغون بودم وقتی بیدار میشدم نمیدونستم کجام و چخبره.
یه بار بیدار شدم و همون جوری که بودم نشستم رو تخت، دیدم یه صدای میو از دور میاد. نگاه کردم جلو تخت بقل تخت روی تخت جلو پنجره همه جا رو و این میو هه میومد. حسابی گیج شده بودم. بعد شاید یه دقیقه، اومدم یه تکون بخورم دیدم نشستم رو گربه هه :|
بنده خدا هیچی هم نمیگفت وول بخوره یا هیچی فقط آروم میو میکرد :| (در حال له کردن نبودم مثلا زیر پام گیر افتاده بود و منم فکر میکردم پتو یا چیز دیگه ایه)
بلند شدم و گذاشت رفت.
دیگه ازون به بعد تا یه ماه حتی نزدیک اتاق منم نمیومد و کلا منو میدید خیلی روی خوشی نشون نمیداد :))
اسم پست هم برای اینه که اسمش Dr. Seven بود.
برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 152